فراماسونري :آرزوي مرگ بشريت


 

نويسنده :هنري مکوو(1)




 

چکيده :
 

هنري مکوو در معرفي خود از کتاب «معماران فريب »که توسط نويسنده استونيايي يوري لينا در نقد و تاريخچه فراماسونري نوشته شده است ،به برخي از برجسته ترين شواهد ارائه شده در اين کتاب مي پردازد .نويسنده اين کتاب تا آنجا پيش مي رود که شکل گيري تمدن مدرن غربي از جمله تمام عناصر و مختصات اصلي آن همچون کمونيسم ،ليبراليسم ، گلوباليسم و حتي ظهور هيتلر و رويداد يازده سپتامبر را محصول توطئه هاي پيچيده و مخفي ماسوني ها مي داند .
به اعتقاد نويسنده ،صهيونيسم رويه ديگر فراماسونري است و در اصل اين بانکداران منتفذ يهودي بوده اند که با استفاده از عوامل خود توانسته اند فلسفه اي به نام فراماسونري را شکل و انتشار دهند.
کتاب «معماران فريب »، به قلم نويسنده استونيايي يوري لينا ، تاريخچه اي ششصد صفحه اي از فراماسونري است که در آن بينش ژرف نويسنده نسبت به مختصات واقعي تاريخ مدرن را مشاهده مي کنيم .در اصل ، يک بخش غالب جامعه غربي به گروه نخبه مالي يهودي در پذيرش فراماسونري پيوسته است ؛ فراماسونري ، فلسفه اي شيطاني است که آرزوي مرگ تمدن را دارد .فراماسون ها مي پندارند که آنها به شکلي از کشتار و رنج ناشي از استقرار «نظم نوين جهاني » خود ، منتفع خواهند شد .
اگر چه باور نکردني ، عجيب و اندوه آور به نظر مي آيد ، اما آن طور که لينا مي نويسد ، سيصد خانواده اصلي بانکدار يهودي ، از فراماسونري به عنوان يک ابزار براي سرنگون کردن ، کنترل و تخريب جهان غرب استفاده کرده اند .
اين ديدگاه مبتني بر بازجويي «ان کي وي دي » سال 1938 از يک عضو روشنفکر برجسته است که از بسياري از اين خانواده هاي بانکدار نام مي بردو تأييد مي کند که فراماسون ها ابزارهايي قابل بسط هستند .
بر اساس بايگاني هاي لژ شرقي بزرگ و قدرتمند فرانسه که در ژوئن سال 1940 ضبط شد و بعدها روس ها آنها را علني کردند . کلينا با ذکر جزييات نشان مي دهد که چگونه فراماسونري براي سلطه جهاني توطئه کرده و تمام انقلاب ها و جنگ هاي بزرگ در دوران مدرن را هماهنگ کرده است .
ماسون هايي که غالباً يهودي بودند ،مسئول پيدايش کمونيسم ،صهيونيسم ، سوسياليسم ، ليبراليسم (و فمنيسم )هستند .علاقه مندي بزرگ آنها تشکيل حکومت بزرگ بود ،چرا که حداکثر انحصار محسوب مي شد . «حکومت جهاني »(ديکتاتوري ) پاداش نهايي است . اين ديدگاه را در پشت واقعه يازده سپتامبرو «جنگ با ترور »مي توان مشاهده کرد .
اين جنبش هاي «انقلابي و مترقي جهاني » همگي بازتاب سرپيچي ابليس عليه قوانين خداو طبيعت هستند که در قلب فراماسونري جاي دارد . آنها ميليون ها ايده آليست زودباور را با ترويج اتو پيايي مبتني بر ماترياليسم و «خرد » اغفال کردند و «آزادي ، برابري و اخوت » ، «مالکيت عمومي » يا برخي ديگر از مهملات را به آنها ديکته کردند ؛کاري که «طعمه گذاري و جابه جايي »نام گرفته بود .
طبق نظر لينا ،«هدف اوليه فراماسونري مدرن ،ايجاد يک نظم نوين جهاني است ، يک معبد سليمان معنوي که در آن افراد غير عضو چيزي جز برده نيستند و ...در آن انسان ها در پيشگاه يهوه قرباني مي شوند . »
لينا تعدادي از منابع يهودي را برمي شمارد که ادعا مي کنند ،فراماسونري مبتني بر يهوديت است و «ارگان سياسي اجرايي گروه نخبه مالي يهودي است ».
هدف مشترک اين جنبش هاي الهام گرفته از فراماسوني ،نابودي نژاد ، مليت و خانواده است از طريق ترويج انشقاق اجتماعي ، خود سهل گيري و «تساهل و مدارا » ، يعني اختلاط نژادي ، الحاد ، نيهيليسم ، گلوباليسم ،«آزادي »جنسي و همجنس گرايي و در نتيجه فرو کاستن انسانيت به يک خمير متحد الشکل غير کار کردي و شکل پذير .
لينا و ديگراني که مي کوشند نسبت به وضعيت واقعي انسانيت هشدار دهند ، توسط کساني که غيرمستقيم از سوي بانکداران به کار گرفته شده اند ، برچسب سامي ستيز ، فاشيست و «نفرت پراکنان دست راستي »مي خورند .
اين تاکتيک ،توطئه گران را در برابر مداقه دقيق حفظ مي کند و بحث و گفت وگو درباره مخمصه مخوفي را که در آن قرار داريم ناممکن مي سازد .
من يک يهودي هستم .نه من بخشي از اين انحصار بانکداري هستم و نه اکثريت يهوديان ، بر سبيل قياس مي توان گفت ، اگر چه مافيا عمدتاً ايتاليايي تلقي مي شود ، اما بيشتر ايتاليايي ها به مافيا ارتباطي ندارند .
ايتاليايي ها با سبعيت به دشمنان جنايات سازمان يافته حمله نمي کنند و آنها را «نژاد پرست » و «نفرت پراکن » نمي نامند . اين مي تواند به شدت سوءظن انگيز باشد . يهوديان با دفاع خود از بانکداران ماسوني و بينش منحرفشان نسبت به انسانيت خود را به مخاطره مي اندازند .
هر دو پدربزرگ و مادربزرگ من توسط هيتلر از بين رفته اند . يک بار من خواستار آن شدم که ماسون ها مسئولين واقعي اين کشتارشناخته شوند .اين بانکداران ماسوني مستقر درلندن و همپالگي هايشان بودند که هيتلر را به منظور برافروختن جنگ به قدرت رساندند تا تشکيل اسرائيل را توجيه کنند . آنها به يهوديان غير صهيونيست خيانت کردند و آنها را رها کردند تا از بين بروند .آنها درحال استفاده از قوم يهود به همان طريقي هستند که ماسوني ها از آنها استفاده مي کردند .

توطئه ماسوني ها
 

ما نمي توانيم جهان مدرن را درک کنيم مگر آنکه تصديق کنيم که اين جهان محصول ماسوني هاست .کساني که شواهد را به باد تمسخر مي گيرند بد نيست بدانند که اين شواهد هر روز پيش چشم آنهاست .تصوير Great Seal ايالات متحده بر روي تک تک اسکناس هاي دلار ،يک نماد ماسوني است. در هر طرف اين هرم ، سي و سه پله وجود دارد که نشانگر سي و سه درجه فراماسونري است . ماسون ها ايالات متحده را به عنوان پايگاهي براي پيشبرد اهداف خود براي چيرگي بر جهان انتخاب کردند .
به همين ترتيب نماد سازمان ملل متحد يک نماد ماسوني است .در اين نماد ، جهان در شبکه اي متشکل از سي و سه فضاي محاصره شده در برگ هاي اقاقيا که بر فعاليت شديد در فراماسونري دلالت دارد ، گرفتار شده است .
سه چهارم رئيس جمهورهاي ايالات متحده در قرن بيستم از ماسون هاي رده بالا بودند . هم بوش و هم کري ماسون هستند .روزولت ، چرچيل ، لنين تروتسکي و استالين ، ماسون بودند .بيشتر رهبران صهيونيست ماسون بوده و هستند . گرهارد شرودر ،ژاک شيراک و توني بلر فراماسون هستند .به همين ترتيب صدام حسين که مي گفت جنگ عراق مي تواند يک لال بازي ساديستيک باشد ، ماسون بود .
بيشتر از شش ميليون ماسون در سي و دو هزار لژ در سراسر جهان وجود دارند ، از جمله دو و نيم ميليون نفر در آمريکا ، در سال 1929 شصت و هفت درصدي اعضاي کنگره ، ماسوني بودند . در انگلستان سيصد و شصت هزار ماسوني وجود دارند . بيشتر از پنج درصد قضات انگليسي ماسوني هستند .
لينا بر اين باور که «فراماسونري همان نقشي را در جامعه غربي ايفا مي کند که حزب کمونيست در اتحاد جماهير شوروي ايفا مي کرد . بدون وابستگي به فراماسونري،هيچ شانسي براي رسيدن سريع به يک سمت دولتي - فارغ از ميزان استعداد اشخاص - وجود ندارد ».
به خاطر داشته باشيد که کمونيسم يک سرمايه گذاري ماسوني بوده تا پازلي که در ذهن داريد کم کم شکل بگيرد .
لينا مي گويد ،فراماسونرها نه تنها بر سياست کنترل دارند ، بلکه عملاً بر تک تک بخش هاي جامعه غربي از جمله علوم و فرهنگ نيز کنترل دارند .او مي نويسد :«حيات فرهنگي فعلي عملاً ناخودآگاه شده است .ما شاهد شروع کهولت فرهنگي بوده ايم ».
اچ .جي ولز فراماسون در جزوه خود با نام «توطئه آشکار:طرح يک انقلاب جهاني »(1929) يک «جامعه باز مخفي » را توصيف مي کند که مرکب است از مردان پيشرو جامعه که يک نيروي پنهان را براي تضمين منابع جهاني ،کاهش جمعيت از طريق جنگ و جايگزين کردن دولت - ملت با ديکتاتوري جهاني را در دست دارند .

ايدئولوژي ماسوني
 

انسان ها به طور طبيعي به طرف خير کشش دارند و از شر بيزارند . از اين رو شر هميشه خود را به لباس خير در مي آورد . فراماسونري براي جامعه و رده هاي
پاييني آن وانمود مي کند که خود را وقف «بهتر کردن مردمان خوب »،انسان گرايي ، تساهل و مدارا ، مسيحيت و از اين قبيل کرده است .
اگر اين حقيقت داشت ،آيا آنها بايد با تحميل درد شکافتن گلوي آنها با کارد سوگند حفظ اسرار را از اعضايشان بگيرند ؟ در اين صورت آيا تعداد زيادي از پاپ ها آنها را محکوم مي کردند و از سوي تعداد زيادي از کشورها فعاليت آنها ممنوع مي شد ؟
اصلاً ميل ندارم مردان خوب و برازنده بسياري را که در «لژهاي آبي » پايين عضو هستند و از کارکرد و شخصيت حقيقي فراماسونري آگاه نيستند ، مورد انتقاد قرار دهم . اما شواهد و شهادت هاي غير قابل انکاري در دست است که فراماسونري فرقه اي شيطاني است که پريش مرگ را ديکته مي کند .
براي مثال وقتي لژ شرقي بزرگ ايتاليا در سال 1893 از Bourghese Palazzio در رم اخراج شد ، مالک آن معبدي را ساخت اختصاص به شيطان داشت . فراماسونرهاي ايتاليايي در دهه 1880 روزنامه اي را انتشار دادند که در آن بارها و بارها تأکيد کردند که «رهبر ما شيطان است !»
ماسون ها همچنين قبول دارند که داراي يک دستور جلسه سياسي - انقلابي هستند . نمونه هايي که لينا از متون ماسوني نقل مي کند ، ازيک مجله آلماني در سال 1910است :«انديشه راه برنده در تمام زمان ها بر نابودي و انهدام متمرکز است ، چرا که قدرت اين جامعه مخفي بزرگ ، فقط از ويرانه هاي نظم موجود جامعه خواهد برخاست .»

نتيجه گيري
 

بي برو برگرد ،توطئه ماسوني مسئول عقب ماندگي تکامل انسانيت است . بشريت شبيه شخصي است که از يک بيماري جدي بد خيم رنج مي برد و دارد به اغما مي رود .يوري لينا کتاب شجاعانه اي براي هشيار کردن ما نوشته است.او مي گويد که ما با «بزرگ ترين بحران معنوي در تاريخ بشر مواجه هستيم ...آنها تاريخ ، شرافت ، خرد ، احساس مسئوليت ، بينش معنوي و سنت هاي ما را از ما گرفته اند .» او مي گويد که بخشي از تقصير متوجه ماست :«ما از اقدام عليه جنون ماسوني ، به دليل گناهکاري شديد خود قصور ورزيده ايم .ما کاملاًفريب خورده ايم و نشانه هاي هشدار را ناديده گرفته ايم ».
او اثر خود را با جمله اي مؤثري به پايان مي رساند و مي گويد شر ، عنصري غير کارکردي است و به ناگزير خود را نابود مي کند . « فراماسون ها در دل فلسفه خود ، بذرهاي نابودي آن را مي پرورانند».
جنگ ها ، انقلاب هاو رکودهاي اقتصادي همگي بخشي از يک روند «انقلابي »هستند که براي تحميل «حکومت جهاني » به بشر بر اساس دستورالعمل فراماسوني طراحي شده اند که ممکن است جانشيني براي يک اتحاد بين يهوديت مخفي و نخبگان مالي غير يهودي باشد .به نظر مي رسد که «خود نابودي »آنها بهترين اميد ما باشد ،چرا که جامعه بسيار سست تر و ضعيف تر از آن است که بتواند در مقابل فراماسونري مقاومت کند .
1-henry makow،نويسنده کتاب «راه طولاني براي رسيدن به يک تاريخ »است.او داراي مدرک دکترا در ادبيات انگليسي از دانشگاه تورنتو است.
منبع :www. savethemales
منبع:نشريه سياحت غرب ،شماره 80